من و اجی لیسا[4]

صلام برو بخون لایکم بکن وگرنه با همین🧹میفتم دنبالت🕶برو دیگه

خب انجایی بودیم که الیسا عین گاو داشت میخورد و نگاه خانواده میکرد😑+شنیدم🤪بعدشم خودت گاوی/هوووییی چته مگه دروغ میگم عین‌ گاوی 😏+خو../ادامه داستان)+بعد خوردن و جواب دادن به نویسنده پا شدم رفتم از کافه (نکته پول رو همون اول سفارش حصاب کرد) بیرون همین طوری داشتم میچرخیدم که رسیدم به یه جایی که پر وسایل بلک پینک بود منم که میدونیم دست کمی از فن ها ندارم پس رفتم داخل و یه لیوان که با طرح بلک پینک و پتو و لباس با طرح بلک پینک خریدم😍😍بعد پول رو دادم و از مغازه بیرون امدم همین جوری دوباره داشتم چرخ میزدم که..

گوشیم زنگ خورد (حالت صورت نویسنده😷🙄)حالت صورت کسایی که میخونن😳🥲)حالت صورت الیسا🤨)+ناشناس بود جواب دادم گفت(ناشناس÷)÷هههه بالخره جواب دادی ههههه+تو کی هستی چرا؟؟؟ شماره منو از کجا اوردی؟؟چیکار داری اصلا؟؟؟ ÷ههههه خودت به زودی میفهمی ‌ههههه(چالش داریم 😉خودم معنی😉رو نمیفهمم اخه ۱۰۰۰ تا معنی داره😐💔)+وقتی ناشناس قط کرد دیگه رفتم خونه هر کس بود خیلی اشغال بود داشت بهم خوش میگذشت که روزم رو خراب کرد😑صداش که خیلی اشنا نبود پس یعنی من اگرم بشناسمش خیلی بهم نزدیک نیس پس نگرانی نداره😌حالا هم بگیرم بخوابم(ساعت ۱۰ و نیم شب هست)

فردا با صدای الارم گوشی پاشدم 😴😴رفتم دست و صورتم رو شستم و نشستم صبحونه خوردم🤤(صبحونه کیک شکلاتی با شیر)وقتی خوردم داشتم میز رو جمع میکردم که گوشی زنگ زد دوباره ناشناس بود جواب دادم اما

همین که جواب دادم قط کرد🤨😑دوباره گوشی زنگ خورد ایندفعه ناشناس نبود لیسا بود😍جواب دادم(لیسا_الیسا+افکار الیسا=)_سلام خوبی الیسا+سلام ممنون تو خوبی(چه رسمی😑)_مرسی منم خوبم+کاری داشتین+نه..یعنی خوب اره تو اون روز یادته که برای اولین بار همو دیدیم و من گفتم تو خیلی شبیه خواهرمی و تو هم گفتی یه ابجی داشتی که خیلی مشخصاتش عین منه +خب اره =یعنی چی میخواد بگه🤨

_خوب بعد اینکه تو از من سوالی که مرسیدی من یکم شک برداشتم که نکنه واقعا من مال امریکا باشم و من خواهر تو باشم و پدر و مادر من واقعی نباشن+اما شایدم من اشتباه کنم _خوب شاید +اره شاید_خوب من زنگ زدم که بگم..

میدونم برای شما کمه 😪اما برای من خیلی زیاد دستم یکم درد گرفت و ۱۰ دقیقه دیگه امتحان دارم😪پارت ها رو از این به بعد زود میزارم😁پس لطفا لایک کن و کامنت بزار😁